کد خبر: ۱۲۳۸۵
۰۸ تير ۱۴۰۴ - ۰۹:۰۰
خدمت مهدی صبوری به خادمان امنیت در تعمیرگاهش

خدمت مهدی صبوری به خادمان امنیت در تعمیرگاهش

مهدی صبوری تعریف می‌کند: دیدم بچه‌های گشت بسیج جلو خودرو‌هایی را که نیاز به بازرسی دارند می‌گیرند و تا صبح درگیر هستند؛ خواستم برای تشویق و قدردانی از آنها کاری کنم و خودروهایشان را رایگان تعمیر کنم.

جوانی که تخصصش را نذر امنیت شهر کرده، یکی است شبیه خودمان؛ با همان گرفتاری‌های مالی که هر کدام، کمابیش با آن آشنا هستیم. با این حال، خودرو نیرو‌های بسیج، ارتش و سپاه را به رایگان تعمیر می‌کند بلکه بتواند احساس دین و قدرشناسی‌اش را به کسانی نشان دهد که پس از تجاوز رژیم صهیونیستی به کشور، ثمره تلاششان را بیشتر از گذشته درک کرده است.

تصمیم مهدی صبوری، جوان دهه هفتادی محله التیمور، برای ارائه خدمت به خادمان امنیت شهر و نیز زائرانی که از نگرانی جنگ به آرامش شهر امام هشتم (ع) پناه آورده‌اند، قصه‌ای خواندنی دارد.

 

خداحافظی با مدرسه

چرخ زنگ‌زده زندگی در روستای مرزی «ایوب پیغمبر» از توابع شهرستان بجنورد، به سادگی نمی‌چرخید. پدر، کشاورز ساده‌ای بود که ماه‌ها روی چند تکه زمین کار می‌کرد تا با برداشت گندم، لوبیا و چغندرقند، نان حلال سر سفره خانواده پنج‌نفره‌اش بیاورد، اما هزینه‌ها بر نتیجه زحمت‌هایش می‌چربید و روزگار، با دشواری‌های مالی سپری می‌شد؛ «پسر بزرگ خانواده بودم و از بچگی، کمک‌حال بابا. فرصتی برای مطالعه نداشتم با این حال درس‌هایم خوب بود و نمره‌هایم جزو سه چهار نفر اول کلاس.

سوم راهنمایی را که تمام کردم، باید به دبیرستانی می‌رفتم در روستای مجاور. فاصله‌اش تا روستای ما هفت کیلومتر بود؛ مسیری که طی کردن آن روی ترک موتور در سرمای استخوان‌سوز پاییز و یخبندان زمستان، سخت و خطرناک بود.»

وضعیت نابسامان مالی و دشواری‌های رفت‌و‌آمد برای تحصیل، مهدی را به خداحافظی با مدرسه و سلام به دنیای کار و امرار معاش، مجاب کرد.

 

آموختن در غربت

چند شاگرد نوجوان سرپا ایستاده‌اند و قصه زندگی استادکار جوان خود را با دقت گوش می‌دهند. یکی دیگر که جاافتاده‌تر به نظر می‌رسد، داخل چاله‌سرویس رفته و در حال تعمیر خودرو سمند است.

در سایه امنیت مملکت کار یاد گرفتم، بابت این همه خدمتی که گرفتم، تعمیر خودرو حافظان امنیت، کار مهمی است؟

مکانیک خیراندیش محله التیمور، اوضاع مجتمع تعمیرگاهی‌اش را ورانداز و شاگردانش را راهنمایی می‌کند و سپس به مرور‌کردن گذشته بازمی‌گردد. او روز‌های نوجوانی و سردرگمی برای انتخاب حرفه مناسب را به یاد می‌آورد و می‌گوید: «مدیون یکی از رفقای پدرم هستم که من را به مکانیک شدن، راهنمایی کرد. یک سالی را در بجنورد، شاگرد بودم و بعد از آنکه الفبای کار را یاد گرفتم آمدم مشهد.»

زندگی به دور از پدر و مادر برای کسی که هنوز هفده سالگی را هم پر نکرده بود، نمی‌توانست ساده باشد. هرچند رنج تنهایی، با بودن بستگانی در مشهد که هوای مهدی را داشتند، کمتر می‌شد با این حال همچنان تلخی خود را حفظ کرده بود.

دل‌خوشی او در سه سالی که در مشهد به حرفه‌آموزی گذشت، یاد گرفتن نکته‌های تازه و شیرین درآمدی بود که با زحمت به دست می‌آورد؛ «یک سالی را رفتم تهران. آنجا تعمیر ماشین‌های مدل بالا به پستم می‌خورد و کارم را حرفه‌ای‌تر می‌کرد. سیزده سال است برگشته‌ام مشهد. کار می‌کنم و شاگرد می‌گیرم. سه چهارتایشان مستقل شده‌اند و مغازه زده‌اند.»

 

خدمت مهدی صبوری به خادمان امنیت در تعمیرگاهش

 

به شکرانه امنیت

موتور، گیربکس، جلوبندی؛ فرقی نمی‌کند جک باشد یا لیفان، پراید، چری،‌ام‌وی‌ام، ریو، ال‌۹۰ و... تقریبا از هر نسل یک نمونه را در خودرو‌هایی که برای تعمیر به این مجتمع تعمیرگاهی آورده‌اند می‌بینیم. در میان خودرو‌های در صف تعمیر، یک دستگاه تویوتا هایلوکس نظامی نیز به چشم می‌خورد که تعمیر آن، رایگان است.

او ماجرای طرح ابتکاری‌اش را که از روز‌های نخست تجاوز اسرائیل به کشورمان کلید خورده است، این طور بازگو می‌کند: «حوالی ساعت‌۹ شب بود. داشتم برمی‌گشتم خانه. دیدم بچه‌های گشت بسیج جلو خودرو‌هایی را که نیاز به بازرسی دارند می‌گیرند.

می‌دانم که تا صبح درگیر هستند؛ درگیر انجام خدمتی بی‌منت، بی‌نمایش، بی‌مزد و بی‌ادعا. با خودم گفتم اینها که از این راه درآمدی ندارند، از خواب شبشان می‌مانند، با این خستگی، صبح هم باید بروند پی شغلشان. برای تشویق و قدردانی از آنها باید کاری بکنم.»

تعمیرکار محله التیمور تصمیم گرفت متنی را بنویسد و در گروهی محلی منتشر کند؛ متنی که در آن به ارائه خدمات رایگان به خودرو‌های گشت بسیج، ارتش و سپاه اشاره داشت. همدردی با مسافرانی که تصمیم به ترک دیار خود و اسکان موقت در کنار مضجع امام رئوف (ع) گرفته‌اند، بخش دیگری از تصمیم اوست که با استقبال مردم همراه شده است.

 

ادای دِین

«در بین واکنش‌های مثبت فراوانی که بابت تصمیمم گرفته‌ام، هستند کسانی که کنایه می‌زنند و می‌گویند: توی این اوضاع که بعضی‌ها افتاده‌اند دنبال احتکار و درآمد، هدفت چیست از این کار بی‌جیره و مواجب؟»

مهدی در ادامه می‌گوید که نیمی از ده مراجعه روزانه به مجتمع تعمیرگاهی اش، مربوط به خودرو‌هایی است که مشمول این طرح شده‌اند و بابت تعمیرشان، نفع مادی عایدش نمی‌شود.

او معتقد است این کار را نه از روی بی‌نیازی مالی بلکه بنا به یک حساب و کتاب عقلی ساده انجام می‌دهد: «من توی همین مملکت و در سایه امنیتش کار یاد گرفتم، کسب و کار راه انداختم، ازدواج کردم، بچه‌دار شدم و دارم زندگی‌ام را می‌گذرانم. شما بگویید، بابت این همه خدمتی که دریافت کرده‌ام و مدیونش هستم، تعمیر چند خودرو از حافظان امنیت شهر یا کسانی که در شرایط جنگی، به شهرمان پناه آورده‌اند، کار مهمی به حساب می‌آید؟»

 

* این گزارش یکشنبه ۸ تیرماه ۱۴۰۴ در شماره ۶۲۱ شهرآرامحله منطقه ۳ و ۴ چاپ شده است.

آوا و نمــــــای شهر
03:44